به گزارش تیترصنعت، مسألهای که شاید برای ناظران بیرونی صرفاً یک روند معمول تلقی شود، اما در باطن، ریشه در ضعف سیاستگذاری، فشارهای سیاسی و ناپختگی تصمیمگیریهای اقتصادی دارد؛ و پیامد آن، تضعیف بهرهوری، بیاعتمادی بازار و لطمه به منافع نسلی است که یک عمر برای پایداری این صندوق تلاش کردهاند.
مدیر امروز صندوق بازنشستگی، برکنار فردا!
مرور سادهای بر شرکتهای بزرگ زیرمجموعه صندوق، از صنایع پتروشیمی و نفت گرفته تا بانک و بیمه و سرمایهگذاری، یک الگوی مشترک را نشان میدهد:
تغییر مستمر مدیرعاملها، بعضاً با عمرهای کمتر از یک سال. مدیرانی که بدون فرصت طراحی و اجرای برنامهای مؤثر، ناچار به ترک جایگاه خود میشوند؛ گاه بدون شفافسازی، و گاه به دلایل کاملاً سیاسی یا غیرتخصصی. این در حالی است که بسیاری از این شرکتها در حوزههایی راهبردی مانند انرژی، مالی و صنعت فعالند و هرگونه ناپایداری مدیریتی، عملاً بر سودآوری و شفافیت عملکرد آنها سایه میاندازد.
هزینه این بیثباتی را چه کسی میپردازد؟
پاسخ روشن است:
بازنشستهای که ماهانه با حقوق ناچیز، زندگی خود را مدیریت میکند.
دولت که مجبور است برای جبران کسریهای صندوق، از منابع عمومی استفاده کند.
اقتصاد کشور که از عدم بهرهوری و سردرگمی سرمایهگذاری رنج میبرد.
بیثباتی مدیریتی نهتنها مانع تدوین چشماندازهای میانمدت و بلندمدت در شرکتها میشود، بلکه فضا را برای رانتسازی، تصمیمات هیجانی، و حیفومیل منابع فراهم میکند.
دلایل این وضعیت، ترکیبی از چند عامل است:
فشارهای سیاسی و سهمخواهی جناحها در انتصاب مدیران
نبود نظام ارزیابی شفاف عملکرد مدیران
نگاه کوتاهمدت به مدیریت بنگاههای اقتصادی صندوق
بیتوجهی به تخصص و تجربه در انتخاب مدیران
مدیرانی با سوابق محدود، بدون شناخت دقیق از صنعت، گاه تنها به دلیل روابط سیاسی یا نزدیکی به لابیهای قدرت منصوب میشوند، و طبیعتاً پس از مدتی بدون دستاورد خاصی برکنار میگردند. این چرخه بیمار، طی سالها در حال تکرار است.
صندوقی که نباید وارد سراشیب شود
صندوق بازنشستگی کشوری، برخلاف نامش، فقط یک نهاد خدماتی نیست؛ یک نهاد اقتصادی بزرگ با میلیاردها تومان دارایی عمومی است که باید با نگاه حرفهای و بلندمدت اداره شود. در شرایطی که اقتصاد ایران نیازمند بازسازی اعتماد و سرمایهگذاری بلندمدت است، چنین ساختارهایی باید الگوی ثبات، شفافیت و بهرهوری باشند، نه نمونهای از تصمیمات روزمره و غیرکارشناسی.
اگر قرار است صندوق بازنشستگی کشوری مسیر اصلاح و پایداری را طی کند، باید:
1. فرآیند شفاف، تخصصمحور و غیرسیاسی برای انتصاب مدیران تعریف شود.
2. دوره مدیریتها تثبیت شود و معیارهای مشخص ارزیابی عملکرد، قبل از تصمیمگیری به تغییر، در نظر گرفته شود.
3. نهادهای نظارتی و رسانهها مطالبهگر پاسخگویی و شفافیت در انتصابات باشند.
4. مدیران کلان صندوق پاسخ دهند که چه استراتژی روشنی برای نگهداری و ارتقاء سرمایههای بازنشستگان دارند؟ یا صرفاً درگیر تغییرات سطحی و چرخش افرادند؟
صندوق بازنشستگی قرار بود پناه نسلهایی باشد که با اعتماد به دولت، تمام عمر خود را به خدمت گذراندند. اما امروز، در سایه مدیریت ناپایدار، غیرفنی و گاه سیاسیزده، این پناه به پرتگاه نزدیکتر شده است. تغییر این روند، نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت تاریخی است.
نظرات کاربران