به گزارش تیترصنعت، حمید قنبری در ادامه یادداشت خود اظهار کرد؛ هر بار که به این استان فکر میکنم، بیش از قبل احساس میکنم که سیستان و بلوچستان آماده یک جهش بزرگ است، یک جهش اقتصادی که میتواند چهره این منطقه را برای همیشه تغییر دهد، اگر ما —همه ما— با عزم و نگاه درست وارد میدان شویم.
در بازدید از مرز میلک، بار دیگر با این واقعیت مواجه شدم که این گذرگاه مهم با شأن جمهوری اسلامی ایران فاصله دارد. پلی که سالها پیش برای عبور و مرور ساخته شده، هنوز تنها مسیر رفت و برگشت کامیونها، خودروها و مسافران است؛ وضعیتی که نه نظم ایجاد میکند و نه احترام و کرامتی که شایسته مردم و فعالان اقتصادی دو کشور است حفظ میکند. ساخت پل دوم یک ضرورت است، نه یک انتخاب. ایران برای این کار آمادگی کامل دارد، اما نیازمند همکاری نزدیکتر طرف افغانستانی هستیم. اگر این همکاری شکل گیرد، مرز میلک نه یک گلوگاه محدودکننده، بلکه یک نماد از اراده مشترک دو ملت برای توسعه خواهد شد.
در بازدید از شهر سوخته و موزه ارزشمند آن، بار دیگر با عمق تاریخی این سرزمین روبهرو شدم؛ شهری که پنج هزار سال پیش از مراکز مهم تمدنی جهان بوده و امروز همچنان ظرفیت شگفتانگیزی برای روایتگری تاریخ ایران دارد. دیدن آثار باستانی منحصربهفرد، معماری گسترده این محوطه و نمایشهای علمی موزه نشان داد که اگر برنامهریزی درستی انجام شود، شهر سوخته میتواند به یکی از قطبهای صنعت گردشگری کشور و منطقه تبدیل شود؛ نقطهای که نهتنها گردشگران داخلی، بلکه پژوهشگران، دانشگاهیان و علاقهمندان بینالمللی را نیز جذب کند. این ظرفیت عظیم اما تنها زمانی بالفعل میشود که زیرساختهای گردشگری، خدمات اقامتی، مسیرهای دسترسی، روایتگری حرفهای و معرفی رسانهای آن تقویت شود. شهر سوخته گنجی است که اگر درست معرفی و حمایت شود، میتواند چرخهای اقتصاد گردشگری استان را با قدرت بیشتری به حرکت درآورد.
در ادامه سفر به میرجاوه رسیدیم؛ منطقه ویژهای که روی کاغذ ظرفیت بزرگی دارد، اما در عمل هنوز فاصله زیادی با یک شهرک صنعتی واقعی دارد. آنچه این منطقه نیاز دارد، صرفاً زیرساختهای فیزیکی نیست؛ نیازمند نگاه اقتصادی است. باید مدیران و مسئولان بیش از هر چیز اقتصاد را محور تصمیمها قرار دهند. امنیت هم در نهایت از دل همین اقتصاد قوی و شکوفا بیرون میآید. وقتی مردم در رفاه باشند، وقتی اشتغال پایدار ایجاد شود، وقتی سرمایهگذاری رونق بگیرد، سایر اهداف نیز بهطور طبیعی بهتر محقق میشوند. چند روز پیش که منطقه اقتصادی سلفچگان را دیدم، تفاوتی که نگاه اقتصادی ایجاد میکند بهوضوح قابل لمس بود. آنجا منطقه ویژه تنها با بودجه و توان دولت ساخته نشده؛ حاصل مشارکت فعال بخش خصوصی، مدیریت منسجم و توجه رسانهها به اهمیت پروژه بوده است. میرجاوه هم اگر بخواهد به نقطه مطلوب برسد، باید همین مسیر را طی کند. دولت بهتنهایی نمیتواند این منطقه را به موتور توسعه تبدیل کند؛ بخش خصوصی باید بیاید، رسانهها باید روایتگر اهمیت این منطقه باشند، و مدیران محلی باید افق اقتصادی و درک لجستیکی عمیقتری پیدا کنند.
در مرز ریمدان نیز تصویری مشابه دیدم. ریمدان یکی از مهمترین دروازههای ما به بازار پاکستان و شرق است، اما جادهای که باید این مرز را تغذیه کند هنوز به شکل کامل آماده نیست. تکمیل سریع این مسیر حیاتی، تنها یک پروژه عمرانی نیست؛ یک رکن اساسی رقابت ژئواکونومیک ایران است. اگر ما زیرساختها را با سرعت ایجاد نکنیم، دیگران جای ما را در بازارها خواهند گرفت. زمان در حوزه تجارت و ترانزیت، مانند طلاست و هر روز تأخیر به معنای از دست رفتن فرصتهاست.
در بخشی از سفر، بازدید مفصلی از بندر چابهار داشتم؛ بندری که سال گذشته از ظرفیت خود بیشتر استفاده شد و این نشان میدهد که بهدرستی در مسیر فعال شدن قرار گرفته است. اما واقعیت این است که چابهار بسیار فراتر از وضعیت فعلی ظرفیت دارد. این بندر برای آنکه به جایگاه واقعی خود—بهعنوان گرهای راهبردی در تجارت منطقهای—برسد، نیازمند توسعه گسترده تجهیزات تخلیه و بارگیری، ارتقای اسکلهها، گسترش انبارها، ایجاد مراکز ارزش افزوده، تسهیل فرآیندهای صادرات مجدد و فراهم شدن امکانات مدرن لجستیکی است. چابهار نه با دولت به تنهایی، بلکه با همکاری بخش خصوصی، حضور پررنگ شرکتهای لجستیکی، ابتکار عمل رسانهها و مشارکت دانشگاهها ساخته میشود. این بندر باید محل تجمع سرمایهگذاری داخلی و خارجی باشد و اگر چنین شود، موتور بزرگی برای رشد استان و کشور خواهد بود.
پیشرفت راهآهن چابهار–زاهدان نیز امیدبخش بود. این مسیر بهزودی به نقطه تکمیل میرسد و این یک دستاورد مهم است، اما اگر این راهآهن به زنجیره کامل خود متصل نشود—از بندر تا زاهدان و از آنجا تا مرز میلک و شبکه ریلی کشور—اثرگذاری آن محدود خواهد ماند. ایران باید این ستون فقرات لجستیکی را تکمیل کند تا کالاها سریعتر، ارزانتر و با قابلیت رقابت بیشتر حمل شوند. این گامی اساسی در جهت تبدیل ایران به بازیگر اصلی در کریدورهای منطقهای است.
یکی از بخشهای مهم سفر، گفتوگوهای طولانی با تجار افغان بود. ساعتها نشستیم و از نزدیک نگرانیها و مشکلات آنها را شنیدم؛ از موضوعات مربوط به ویزا و اقامت گرفته تا روند حملونقل، مسائل گمرکی و محدودیتهای بانکی. این گفتوگوها برای من یک بار دیگر تأکید کرد که دیپلماسی اقتصادی در میدان و کنار مردم معنا پیدا میکند، نه صرفاً پشت میزها. توافق کردیم که برای هر یک از مسائل مطرحشده، راهحلهایی عملی طراحی و با جدیت پیگیری کنیم تا شرایط بهتر، سریعتر و پایدارتر شود.
در بازدید از دانشگاه بینالمللی چابهار، اهمیت تربیت نیروی انسانی متخصص دوباره به چشم آمد. ایجاد رشته «دیپلماسی اقتصادی» که پیشنهاد دادم، میتواند نسل جدیدی از مدیران توانمند را تربیت کند که قادر باشند مسائل پیچیده تجارت، سرمایهگذاری و همکاریهای منطقهای را مدیریت کنند. در دانشگاه علوم و فنون دریایی نیز درباره ایده «دیپلماسی کریدوری و دریایی» صحبت کردیم؛ حوزهای که در رقابت کریدورها روزبهروز اهمیت بیشتری پیدا میکند و چابهار بهترین مکان برای راهاندازی چنین برنامهای است.
بازدید از فولاد مکران، پتروشیمی مکران و آبشیرینکن آن نیز نشانههایی روشن از امید بودند. طرحهایی که در آستانه تکمیل قرار دارند و میتوانند موتورهای صنعتی قوی برای استان ایجاد کنند. آبشیرینکن نیز با تلاش برای سبز بودن فرآیند و استفاده از پسماند پتروشیمیها، نشان داد که توسعه صنعتی میتواند با محیطزیست نیز همراه باشد، اگر نگاه درست حاکم باشد.
این سفر برای من پایان یک مسیر نبود؛ آغاز یک مسئولیت تازه بود. سفرها نباید در همین نقطه متوقف شوند. باید بیشتر بیاییم، بیشتر ببینیم و بیشتر پیگیری کنیم. تا زمانی که اقتصاد این استان جان نگیرد، تا وقتی مردم آن احساس رفاه و رضایت نکنند، هیچ هدف دیگری در امنیت و توسعه به شکل پایدار محقق نمیشود. امنیت از دل اقتصاد قوی بیرون میآید، از دل رضایت مردم، از دل امید به آینده.
سیستان و بلوچستان را دولت بهتنهایی نمیسازد؛ همه باید کنار هم باشیم، بخش خصوصی، رسانهها، دانشگاهها، فعالان محلی، مدیران ملی و استانی و … با هم بسازیم. این استان شایسته آن است که در نقشه آینده ایران بدرخشد، و این تنها زمانی محقق میشود که دستبهدست هم دهیم و مسیر را با پیگیری، سرعت و اراده ادامه دهیم.


نظرات کاربران